کلاغ پر 20
یه کاردستی به نظر خودم قشنگ البته از آرشیو تابستونمون یه مدت بود برای دبلیو سی رفتن مبینا بهش اسمارتیز جایزه میدادم که بیشتر از خود اسمارتیزها جعبه اش برای مبینا سرگرم کننده بود.هربار یه بازی ای باهاش خلق میکردیم البته بیشتر میگذاشتم خود مبینا ابتکار بخرج بده. باهاش دوربین درست کردیم، از توش کاموا رد کردیم و گردنبند شد و... یه دفعه هم خود مبینا اومد و در حالی که در اسمارتیز و سعی میکرد سرانگشتش نگه داره گفت مامان کلاهه. من هم از فرصت استفاده کردم و بساط کاردستی و فراهم کردم و یه ادمک رو کاغذ کشیدم و در اختیارش قرار دادم و خودش شروع کرد به تزیین این آدمک یه برگ برداشت و گفت این گله و چسبود به دست آدمک و بعد شروع کرد همه ی ک...