مبینامبینا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

عشق مامان و بابا

اولین خوابی که دخترم برام تعریف کرد

1393/4/10 1:08
نویسنده : مامان و بابا
1,064 بازدید
اشتراک گذاری

صبح ساعت شش و نیم بود که  من و بیدار کردی و خودت و تو بغلم جا کردی و گفتی مامان خواب دیدم دایناسور داره من و میخوره و تند تند شروع به تعریف کردن کردی اما از اونجایی که من گبج خواب بودم فقط همین قسمتشو یادم مونده و در جواب سوالت که چرا دایناسور داشت من و میخورد؟من هم شروع کردم به گفتن یک سری حرف ها که اصلا یادم نیست که چی میگفتم و هردومون به خواب رفتیم وقتی که از خواب بیدار شدیم ازت پرسیدم خواب چی دیده بودی؟گفتی یه دایناسور داشت من گاز میگرفت ولی درد نداشت،اون روز که شهاب الدین من و گاز گرفت دردش بیشتر بود ،بعد من به دایناسور گفتم که پام و نخور بیا دستم و بخور...پرسیدم دایناسوره چه رنگی بود؟ گفتی وایت،قیافشم شبیه دایناسور تو کارتونم بود

و این شد اولین خوابی که برام تعریف کردی

*دخترم تا به امروز سه سال و 16 روزت هست*

 

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

لیلا مامان پرنیان
12 تیر 93 22:44
عزیییییییزم، اتفاقا دیدم جالبه بلند خوندم، بقیه هم بشنون فداش بسم فدابه وایت گفتنش عزییییزم راستی وبلاگمو عوض کردم، آپ هم نمودیم
مامان و بابا
پاسخ
خدانکنه دوستم
مبیناآقائی
6 دی 93 15:14
من هم ازاین خواب های دایناسوردیدم