مبینامبینا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

عشق مامان و بابا

دربند

1390/7/25 13:08
نویسنده : مامان و بابا
832 بازدید
اشتراک گذاری

امروز پنج شنبه روز دختر بود، به مناسب این روز بابایی تصمیم گرفت که ما رو ببره دربند، این اولین کوهنوردی تو زندگیت بود، امیدوارم همیشه مثل کوه توزندگی محکم و استوار باشی دختر نازنینم.

عصر حرکت کردیم هوا خوب بود یه سرهمی تنت کرده بودم، تو مجذوب رنگ ها و چراغها و آدمهای اطرافت شده بودی.یکم که گذشت هوا سردتر شد منم کت بنفش رنگت رو که مامان جون برات بافته بود تنت کردم و کلاهش رو سرت گذاشتم و گذاشتمت تو کالسکه و یه پتو هم روت انداختم، مثل موش داشتی از اون تو بیرون رو نگاه می کردی خیلی ناز شده بودی هر کی از کنار کالسکه ات رد می شد یه چیزی می گفت،چه نازه، چه خوشگله، آخی این رو نگاه کن، آفرین اومدی کوهنوردی. تا جایی که می شد کالسکه رو برد رفتیم بالا و برگشتیم.خیلی خیلی خوش گذشت.ایشالا بزرگتر که شدی با هم تا اون بالاها میریم.

مبینا خسته از کوهنوردی

*امروز دخترم سه ماه و چهارده روزش هست*

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)