برای دخترم
سلام به دختر قشنگم.میخوام این پست رو فقط برای خودت بنویسم،راستش باید مامان و ببخشی که وقت نمیکنم تا بیشتر اینجا باهات حرف بزنم،راستش تمام روز من شده وقت گذرونی با تو و درست کردن غذا و مرتب کردن خونه و یکی دو ساعتی که میخوابی میشینم پای نت تا اطلاعاتم رو در مورد فرزندداری تکمیل کنم ،اونقدر مطالب تو وب زیاد هست که واقعا روزی یکی دوساعت مطالعه در مقابلش هیچه.کاش چندین سال قبل این دریچه ها برام باز شده بود و من وقت های آزاد اون روزهایم رو برای مطالعه اختصاص میدادم.هر روز که میگذره بامتدهای آموزشی بیشتری مواجه میشم که یادگیری و پیاده سازی اون ها مستلزم وقته وقتی که فقط یک سال از اون فرصت طلایی آموزش باقی مونده.
کلی اطلاعات تو ذهنم هست که برای عملی کردنشون نیاز به وقت بیشتری دارم که متاسفانه باز کردن وقت خالی در روز تقریبا غیرممکن بنظر میرسه.
استرس یادگیری و شروع زبان دوم در حالی که هنوز زبان اولت کامل نشده هم فکری مظاعف برای این روزهای من شده.
دور سوم آموزش ریاضی بامتد شیچیدا تموم شد و تصمیم دارم دور چهارمش هم تکمیل کنم.
چند روز دیگه 25 ماهت تموم میشه و من هنوز کارت های حافظه ارتباط دهنده رو مرتب نکردم.
تو ماه قبل سفر مشهد رو داشتیم خداروشکر همه چی به خوبی گذشت با ترن سریع السیر رفتیم مشهد که تو راه یه دوست وبلاگی پیدا کردی به نام محیا با مامان مهربونش که بیشتر راه رو داشت با شما دوتا ووروجک بازی میکرد.تجربه خیلی خوبی با ترن بود،از اون روز عاشق ترن شدی و مدام سی دی baby genius قسمت ترن رو میگی برات بگذارم و با شادی هوهو چی چی میکنی و فریاد میزنی ترن.
بعد از مسافرتمون مامان جون و بابا جون شیرازی اومدن خونمون و یه هفته ای مهمون ما بودن و دو روز آخر عمه ها هم اومدن و تو اون یه هفته حسابی سرت گرم بود و حسابی از قوانین و رفتارهای همیشگی دور شده بودی ولی من با صبرمضاعفی که از خداخواسته بودم صبوری کردم و پیش خودم گفتم این نیز بگذرد.
چندتا عکس از مسافرتمون برات میگذارم
صحن امام رضا