مبینامبینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

عشق مامان و بابا

واکسن 4 ماهگی

1390/10/10 0:02
نویسنده : مامان و بابا
777 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم چهارماهگیت مبارک.امروز دقیقا یک سال و یک ماه هست که پیش مامانی،تواین مدت خیلی احساس های قشنگی به مامانی هدیه دادی.مرسی عزیزم.با تمام وجودم دوستت دارم و از خدا می خوام که همیشه بینمون احساس های قشنگ جاری باشه

صبح که برای خوردن شیر ازخواب بیدار شدی،آماده ات کردم که بریم واکسن بزنی،از چند روز پیش وقتی به این فکر می کردم که چقدر درد خواهی کشید،بغلت میکردم و محکم به خودم فشارت میدادم وگریه می کردم،بابایی هم هی می گفت که اینطوری تو متوجه می شی و بعدها از واکسن می ترسی و باید جلوی خودم رو بگیرم.ولی مگه می شد

خلاصه وقتی گذاشتمت رو تخت که واکسنت رو بزنن داشتی تو چشمای مامان نگاه می کردی و می خندیدی همین که واکسن رو تو پات کردن یه لحظه شکه شدی و خنده رو لبای کوچولوت خشک شد و زدی زیر گریه ولی خدا رو شکر مثل دفعه اول نبود و زود آروم شدی. تا شب هر چهار ساعت یک بار بهت قطره استامینفن میدادم تا تب نکنی و این باعث شد که بیشتر روز رو خواب باشی و اذیت نشی.

راستی شب داشتم بادمجون سرخ می کردم که انگشت کوچیکم هم کنار بادمجون ها سرخ کردم،وای که چقدر می سوخت،همه اش دستم تو لیوان بود،بابایی که از ورزش اومد سریع بردمون درمانگاه و دستم و پانسمان کردن.خیلی ناراحت بودم چون تا چند روز نمی تونم ازت مراقبت کنم.تو هم وقتی دستم رو میدیدی با تعجب نگاه می کردی،منم سعی میکردم که دستم رو بهت نشون ندم ولی موقع شیر خوردن متوجه می شدی چون عادت داری انگشت اشاره مامان روبگیری و به خاطر بانداژ نمیتونستی.

اینم یه عکس از اولین روز شروع پنج ماهگی مبیناخانم

دخترم منجم شده

دخترم منجم شده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

mamani helena
27 مهر 90 18:40
akhey azizam enshala ke aziyat nashode bashi khale joon
زينب عشق مامان و بابا
30 مهر 90 12:38
سلام آخ كه روزاي سختيه روزاي واكسن ولي خوبيش اينه كه براي سلامتيه
مامان یاسمین زهرا
2 آبان 90 11:50
نازی خوشگلم
مامان رويين
3 آبان 90 9:17
الاهييييييييييييييي نازي موبينا اوف شدي
همه مامانا از يك هفته قبل استرس واكسنو دارن شما هم بخاطر موبينا جون بيشتر مراقب خودت باش.

چشم عزیزم.رویین رو ببوس
masome
3 آبان 90 11:51
سلام ممنون به ما سر زدین.دخملتون خیلی نازه بوس بوس

مرسی عزیزم
رادین کوچولو
3 آبان 90 13:43
مبینا درد داشت؟؟؟؟
اگه درد داره بگو من نرم!!!


اره درد داشت ولی چون برای سلامتیم مفید بود تحملش کردم،به رادین جون هم بگو وقتش که شد مثل یه پسرخوب بره واکسنش و بزنه.