نمی دونم گفتی بابا یا توهم بود
چند روزی هست که خیلی بیشتر ازهمیشه آواز میخونی و صدا درمیاری،تازگی ها هم جیغ می زنی و چون دیدی تا جیغ می زنی سریع باهات حرف می زنیم و بهت توجه می کنیم هرموقع حوصله ات سر میره یا دوست داری باهات بازی کنیم تک جیغ می زنی و منتظر عکس العمل ما میشی،امروز تو آشپزخونه کارداشتم و هی تک جیغ زدی و هی دیدی خبری از مامان نیست که دیگه عصبانی شدی و پشت هم جیغ زدی منم برای آروم شدنت خودم رو نشون دادم و دالی گفتم، تا می رفتم سرکارم جیغ می زدی و هی من دالی می کردم،دیگه شده بود نوبتی یه جیغ یه دالی،یه جیغ یه دالی....فکرکرده بودی بازیه و هی با خنده جیغ می زدی.
تازه بعضی وقت ها منم میشینم کنارت و با هم جیغ می زنیم و بابایی بهمون میخنده
امروز عصر با بابایی رفتیم صندلی کامپیوتر خریدیم وقتی که برگشتیم دیدم داری به لوستر نگاه میکنی و میگی بابابابابا، کلی ذوق کردیم و من گفتم مامانی گفتی بابا؟ یه بار دیگه بگو بابا و تو گفتی بابا یه مکث دوباره بابابابا، سریع از ذوقم به مامان جون زنگ زدم گفتم مبینا گفت بابا،خیلی خوشحال شدیم و کلی با بابایی جیغ زدیم و پریدیم بغل هم و تو رو بغل کردیم و هی بوست کردیم.
حالا نمی دونم توهم بود یا واقعا گفتی بابا.فردا هم امتحان می کنم اگر دوباره بگی یعنی اولین کلمه ای که گفتی بابا هست.
دوست داشتم اول بگی مامان ولی عیب نداره ذوق شنیدن حرف زدن تو اونقدر زیاده که دیگه برام مهم نیست اول بگی مامان یا بابا،ولی مامانی 9 ماه تو دل مامانی بودیاااااااااا
قربون خوابیدنت بشم مامانی
نمی دونم چه علاقه ای به زیر مبل و تخت داری،دودقیقه که پتو رو از روت برداشتم رفتم صورتم رو شستم برگشتم دیدم بلللللللللللللللللللللللله باز دخترم گیر کرده و نیاز به کمک داره
*مبینا امروز 6 ماه و بیست و شش روز داره*