1 سال و 1 ماه و 1 روز
شکوفه ی بهاری مامان، ماه من،عزیز من،روح من عاشقتمممممممممممممممم تا بینهایت.میپرستمت رنگین کمون زندگیم.امروز دلم میخواست بخاطر نماز خوندنت بخورمت،حالا دیگه ازمامان تقلید میکنی فدای سجده رفتنت بشم،من قبلا فکر می کردم که باید همه چی رو بهت یاد بدم ولی امروز دیدم که خودت داری همه چی رو یاد میگیری بدون دخالت من.اشب وقتی داشتم چادرنمازم رو سرم می کردم بهت گفتم مبینا بریم نماز بخونیم که همون موقع نشستی رو زمین و سجده کردی،اگر بدونی چه شکی بهم وارد شد بعد که دیدی چقدر ذوق کردم بلند شدی و جلوت رو نگاه کردی و یه چیزهایی زیرلب گفتی و دوباره نشستی و سجده کردی،دیگه با دیدن دومین صحنه داشتم غش میکردم اونقدر چلوندمت و بوست کردم که یهو به خودم اومدم دیدم از بس خندیدی نفست داشت بند می اومد.سریع زنگ زدم به بابا و براش تعریف کردم که چه صحنه ای رو از دست داده.
خدایا مرسی بخاطر تمام شادی هایی که به من و دخترم ارزانی می کنی.
عشقم کارهایی که انجام میدی اونقدر زیاده که نمی دونم از کدومش بگم،تو پست قبل یه سریشون رو گفتم بعد دیدم پستش خیلی طولانی شد گفتم بقیه رو اینجا بگم.
دخترم مرسی بخاطر تمام عشقی که نثار من میکنی لحظه ای که برای اولین بار نازم کردی،لحظه ای که برای اولین بار بوسم کردی و لحظه ای که برای اولین بار بغلم کردی همه و همه لذتی هست که هیچوقت فراموش نمیکنم.
چند شب هست که موقع خواب وقتی که شیرت رو میخوری دست می اندازی دور گردنم و آروم تو بغلم میخوابی و هراز گاهی دستت رو که دور گردنم هست فشارمیدی،انگار میخوای محبتت رو بهم نشون بدی.تو اون موقع هست که دلم می خواد زمان بایسته و من و تو تاابد در آغوش هم باشیم.
در طول روز همه اش دوست داری هیچکاری نکنم و فقط کنارت بشینم و تو به بازیت برسی و گاهی هم بیای و از سرو کله ی من بالا بری و پشتم قایم بشی و دالی بازی کنی،وقتی بین بازیت یهو میای و دست میاندازی دور گردنم و بوسم میکنی و دوباره میری سراغ بازیت تو دلم کوه قند هست که آب میشه.هروقت هم که تو بغلم هستی و بهت میگم مبینا مامان رو بغل کن دستات رو دور گردنم حلقه میکنی و وقتی میگم محکم بغل کن صورتت رو به صورتم فشار میدی و محکم خودت رو بهم میچسبونی.مبینا بوسم کن یه بوس گنده ی صدادار میکنی.
همه اش تو این فکر هستم که نکنه وقتی دخترم بزرگ شد و برای خودش مستقل شدو دیگه به من نیازی نداشت این محبت ها رو ازم دریغ کنه،فکر کنم اون روز دیگه نفس کشیدن برام سخت شه،فدای چشم های نازت بشم عشقم آخه تو دنیای مامانی،خدایا اون روز رو نیار،خدایا خودت کمکم کن تا بتونم گل باغ زندگیم رو خوب آبیاری کنم تا همیشه رابطمون سبز باشه با شکوفه های سفید
* 1 سال و 1 ماه و 1 روز*