مبینامبینا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

عشق مامان و بابا

کلاغ پر 3 و 4 و 5

1391/8/28 15:18
نویسنده : مامان و بابا
1,313 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقته از بازی هایی که باهم میکنیم برات ننوشتم،آخه مگه بازی میگذاره مامان دو دقیقه بیکار بشه.

یه بازی ای که با دخترم تجربه اش کردیم خمیر بازی بود،چون هنوز احتمال این رو میدم که دست یا خمیر رو به دهانش ببره خودم این خمیر رو درست کردم که اتفاقا وقت زیادی هم نبرد و برخلاف ذهنیتم خیلی هم خوب در اومد،یه مقدار از خمیر رو جدا کردم و بهش آب لبو زدم(چون دخترم داره  رنگ ها رو یاد میگیره من ترجیح میدم که هر هفته با یه رنگ باهم بازی کنیم)

لمس خمیر در ابتدا براش جالب بود و خیلی با احتیاط باهاش بازی میکرد،تا زمانی که من بهش گفتم مامی میتونی فشارش بدی ببینیم چه اتفاقی میافته،اون موقع بود که کلی از له کردن خمیر لذت برد،طبق معمول من گذاشتم اول خودش نحوه ی بازی رو کشف کنه و چیزهای جدید به مامانش یاد بده و بعد خودم وارد میدون شدم و شروع کردم با این خمیرهای نرم کلی اشکال مختلف ساختن و با هر وسیله ای که دم دستمون بود روش شکل های مختلف چاپ کردیم و بیاد بچگی هام بیسکویت درست کردم و در آخر هم برای عسلکم دستبند و انگشتر درست کردم.تو این بازی فکر کنم به من بیشتر از دخترم خوش گذشت.

این بازی رو تقریبا از مردادماه شروع کردیم

یه بازی ساده که کلی از وقتمون رو پر کرد بازی با مگنت بود،با کمک این مگنت ها تعدادی عکس روی در یخچال چسبونده شده و هر بار که مبینا چشمش بهشون میافته دوست داره باهاشون بازی کنه،در ابتدا فقط چند ثانیه بازی بود و بس ولی بعد از این تجربه ی شیرین کلاس علوم،دید مبینا نسبت به این اسباب بازی ها تغییر کرده.

اول با کمک هم مگنت رو بردیم به چهار چوب در چسبوندیم و باتوضیح من که اااا مامان ببین نیفتاد توجه دخترم رو به این موضوع جلب کردم و بعد باهم رفتیم مگنت رو به در،دیوار،کابینت،کمد،عروسک،ماکروویو، یخچال،پنجره و...چسبوندیم،این نکته که مگنت به بعضی چیزها میچسبه و به بعضی چیزهای دیگه نه کنجکاوی دختر 14 ماهه ی من رو برانگیخته بود،بعد به کمک مگنت ها سعی کردیم که دستمال کاغذی رو رو در یخچال نگه داریم،این بازی رو مبینا خیلی دوست داشت و تو این عکس خود دخترم به تنهایی تونست این دستمال رو بچسبونه.

در آخر توضیح مختصر من که مامان این وسیله به چیزهای آهنی میچسبه،بازی رو به پایان رسوندیم.

بازی بعدی جمع کردن مکعب ها و انداختن اون ها تو جعبه از فاصله ی دور،البته این بازی رو از وقتی که دخترکم تونست بشینه باهم بازی میکردیم به طوری که من چیزهای مختلف بهش می دادم و ازش میخواستم اون ها رو تو سبد بندازه و باهم پر و خالی میکردیم،که کلی ازاین بازی لذت می برد و هیجان زده می شد.

تواین بازی من سعی دارم معنی پر و خالی رو به مبینا تفهیم کنم و در کناراون با پرتاب مکعب ها از فاصله ی به نسبت دور قدرت تمرکزش رو بالا ببرم.

از طرفی مفهوم دسته بندی اشیا رو هم دارم کم کم باهاش تمرین میکنم،به عنوان مثال لگو و مکعب رو باهم کف اتاق می ریزیم و دو تا ظرف جلوش میگذارم و ازش میخوام که مکعب.ها رو تو این ظرف و لگو ها هم تواین یکی بریزه.

چیزی که همیشه و همیشه تو بازی های روزانه ی ما هست شمردن هست،از چند ماهگی هر چیزی که برای دخترم میشمردم باعث خندیدن و قهقه زدنش میشد،الان هم با انداختن هر مکعب من اون ها رو میشمرم،جدیدا هر چیزی که قابل شمردن باشه و در کنار هم باشن دخترم شروع به شمردنشون میکنه.چون تا سه بیشتر بلد نیست فعلا تا اطلاع ثانوی همه چی سه تاست.

دون کردن انگور که یکی از سرگرمی های مبیناست،برای تقویت هماهنگی چشم و دست و بالا بردن تمرکز.اینکار هر روز دخترم هست و در آخر در نقش یه مامان مهربون دونه دونه این حبه ها رو تو دهان من و باباش میگذاره.قربون دختر مهربونم بشم.

*دخترم 17 ماه و 4 روزشه*

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پریناز
30 آبان 91 16:42
ماشالله به مبینا جونم چه خانومی شده فداش بشمآفرین به این مامان هنرمند خلاق
مامان انیسا
6 آذر 91 12:51
مامانی درسا
9 آذر 91 3:07
آفرین به مامان پر حوصله و خلاق با این بازی های قشنگ ما هم استفاده بردیم عزیزم ..... بفرما خصوصی
مامان عسل
12 آذر 91 9:49
ماشالا چه دختر باهوشی آفرین و آفرین به مامان با ذوقش