تا 26 ماهگی
لغت نامه دخترم در این روزها
خیلی برام جالبه بااینکه ما تا حالا افعال و اینقدر کتابی به زبون نیاوردیم ولی شما میگی بخوان،آمد.
سیلیب که فقط چند روز گفتی و بعدش درستش و میگی سیبیل
وقتی بهت یه چیزی میگم که متوجه نمیشی یا نمیشنوی میای و مثل پسرخاله سرت و تکون میدی میگی جان؟
من و باعناوین زیادی صدامیکنی از جمله مامان زهرا،زهرا(فامیلیم)،مامان زهرا جون،زهرا،مامان،و این آخری و که خیلی دوست دارم زمانیه که یه درخواستی داری میای با یه لحن خیلی شیریینی میگی عزیزم
امروزاومدی نشستی کنارم میگی من خیلی دوستت دارم،بابا رو هم خیلی دوست دارم ،همه رو خیلی دوست دارم.مامان جون، دایی، بابا جون، خاله، عمو محمد،مامان جون شیرازی، بابا جون شیرازی همممممممه روخیلی دوست داره (گاهی فعل رو اشتباه میگی،ولی چند روزی هست که داری حواست و جمع میکنی و آخر جمله ها وقتی به فعل میرسی توذهنت میگردی تا ببینی کدوم درستتره بخاطر همین گاهی میگی دوست دارم گاهی میگی دوست داره
هر وقت من یا بابا یه کاری رو درست انجام میدیم مثلا پازل رو درست سرجاش میگذاریم برامون دست میزنی و میگی آورین.عاشق اینطور آورین گفتنتم.تو تمام کارهات انگارخودم و میبینم مثل اینکه یه آینه داده باشن دستم از حالت صورت و لحن گرفته تا تکه کلام.ای بابا یکی از تکه کلام هاته بعد که توجه کردم دیدم خودم خیلی ازش استفاده میکنم.یه بار داشتم برات یه چیزی روتعریف میکردم توهم مثل همیشه خیلی بادقت گوش میدادی و سرت و تکون میدادی بعد وسط حرفام بایه حالت غمگینی گفتی ای بابا.یا مثلا ای خدا گفتنت یا خوب گفتنت اینها رو بعد که دقت کردم دیدم خودم خیلی بکار میبرم حالا خوبه یا بد؟!نمیدونم ولی دخترم سعی کن که تو زندگیت رفتارهای خوب هرکس و برای خودت الگو قرار بدی
یه ضرب و المثل هم یاد گرفتی یک کلاغ ایک کلاغ که هروقت میگی خودت غش غش میخندی
یکی از عکس های اولین سفر تابستونمون به شمال
یه عکس داری فکر میکنم تو سن سه چهار ماهگی باشه که گذاشته بودمت تو همین کشو
اون روز دیدم خودت رفتی تو کشو نشستی یاد همون عکس افتادم و فرصت و غنیمت شمردم و سریع دوربین به دست شدم
عاشقتم