جشن دندونی
روز جمعه 90/10/16 مامان جون برات جشن دندونی گرفتن و همه ی فامیل رو دعوت کردن. بابایی روز پنج شنبه من و تو رو برد خونه مامان جون تا به مامان جون برای تدارک جشن کمک کنیم وقتی درخونه باز شد دیدم مامان جون چه کرده خونه رو تزئین کرده بودن با کلی بادکنک های خوشگل،من که سوپرایز شدم، عصر خاله جون هم اومد، ولی مامان جون همه ی کارها رو کرده بودن و کاری نبود که ما انجام بدیم،من یه کوچولو استرس داشتم چون این اولین جشن دختر نازم بود. صبح روز جمعه زود ازخواب بیدار شدیم و بردمت حموم و طبق روال همیشه وقتی از حموم می یای غش می کنی،داشتم نهارت رو می دادم که با دهان پر از غذا خوابت برد،کلی دایی و خاله رو خندوندی،یه کم آب بهت دادم که غذا از دهنت پاک بشه و ...
نویسنده :
مامان و بابا
0:18