مبینامبینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

عشق مامان و بابا

برای دخترم

سلام به دختر قشنگم.میخوام این پست رو فقط برای خودت بنویسم،راستش باید مامان و ببخشی که وقت نمیکنم تا بیشتر اینجا باهات حرف بزنم،راستش تمام روز من شده وقت گذرونی با تو و درست کردن غذا و مرتب کردن خونه و یکی دو ساعتی که میخوابی میشینم پای نت تا اطلاعاتم رو در مورد فرزندداری تکمیل کنم ،اونقدر مطالب تو وب زیاد هست که واقعا روزی یکی دوساعت مطالعه در مقابلش هیچه.کاش چندین سال قبل این دریچه ها برام باز شده بود و من وقت های آزاد اون روزهایم رو برای مطالعه اختصاص میدادم.هر روز که میگذره بامتدهای آموزشی بیشتری مواجه میشم که یادگیری و پیاده سازی اون ها مستلزم وقته وقتی که فقط یک سال از اون فرصت طلایی آموزش باقی مونده. کلی اطلاعات تو ذهنم هست که ب...
18 تير 1392

تولد دو سالگی

دختر قشنگم تولدت مبارک با تو قشنگترین احساس ها رو تجربه کردم دخترم عاشق میزشه بخاطرهمین مجبور شدیم کیک تولدش رو بگذاریم رو میزش دو سال پیش همچین روزی من دخترم رو تو آغوش گرفتم و بوییدم و بوسیدم و از شیره جانم بهش دادم و چقدر زود گذشت متولدین 25 خرداد نی نی وبلاگی ...
26 خرداد 1392

خدایا سپاس

چندروزی هست که تو اتاق مبینا زلزله نیومده همه ی اسباب بازی ها سرجاشون هستن و کتاب ها انتظار دستهای کوچولوی مبینار و میکشن.همونطورکه مامان دلش برای شیطنت و جمع و جور کردن اتاق دخترش تنگ شده اسباب بازی ها هم دلشون برای مبینا تنگ شده.  خدایا ممنونم به خاطر تلنگری که بهم زدی،از چندین ماه قبل تمام دقدقه من شده بود غذا خوردن دخترم، از صبح تا شب تو آشپزخونه بودم و چون دخترکم میوه هم نمیخوره مجبوربودم تمام میان وعده ها رو غذا درست کنم و منتظر اینکه دخترم یه ناخنکی به غذاش بزنه و منتظر چند گرم اضافه وزن.حالا با مریضی ویروسی که گرفت فقط از خدا میخوام که حداقل دخترم آب بخوره.  اومدم به خدا گله کنم که آخه چرا چرا دخترم باید تو این شرایط...
12 خرداد 1392

کلاغ پر 9

یک روز صبح که اصلا حال و حوصله درست و حسابی نداشتم فکر کردم که چطوری اوقات دخترکم رو پر کنم و چیزی که به ذهنم رسید درست کردن خمیر و خمیر بازی بود،چون واقعا انرژی بازی های هر روز صبحمون رو نداشتم.پس دست بکار شدم و خمیر درست کردم و طبق معمول با گواش رنگشون کردم و اون ها رو در اختیار دخترکمان گذاشتم و خودم با دوربینم به نظاره نشستیم.اون وسایل کنار مال بسته ی خمیر بازی هست که من هنوز خمیرهاش رو در اختیار مبینا نگذاشتم،چون بنظرم خمیرش یک مقدار سفت هست و هنوز برای دست های ظریف دخترکم زودهست. این هم گلی که دخترم به تقلید از گلی که مامانش درست کرده داره درست میکنه.چیزی که خوشم اومد خلاقیتش تو انتخاب رنگ متفاوت و نوع خاص گلبرگ ها هست،من برای سا...
7 خرداد 1392

مبینا میخواند

چند روزی بودکه ذهنم درگیر آموزش خواندن پیش از دبستان بود،یک مقدار دچار تردید برای شروع آموزش بودم که همسرم گفت هدفت آموزش خواندن نباشه ولی یکی از پکیجهای آموزش خوندن و بگیر و باهاشون برای مبینا بازی حافظه انجام بده،خلاصه بخاطر این موضوع شروع کردم پکیج های آموزشی رو از لحاظ جذاب بودن آموزش و نحوه آموزش برسی کردم،چیزی که برام مهمتربود داشتن کارت هایی با سایز مناسب که تصاویر جذابی هم داشته باشه بود. امروز صبح داشتیم طبق عادت همیشگی باهم کتاب میخوندیم که یهو به ذهنم اومد که آموزش خواندن بیشتر بخاطرسپردن تصاویر و کلمه ها هست و اینکه با دیدن زیاد این دو درکنار هم کودک اون ها رو بهم ربط میده،رفتم سراغ کتابی که پارسال از نمایشگاه برای مبینا تهی...
5 خرداد 1392

نمایشگاه کتاب اردیبهشت 92

امسال هم مثل هر سال فروردین و به عشق اردیبهشت و نمایشگاه کتاب سپری کردم،امسال دومین سالی هست که نمایشگاه برام یه رنگ و بوی دیگه ای گرفته،رنگ کودکی و کتاب های کودک،در بین کتاب ها در جستجوی کتاب هایی بودم که درکنار جذابیت و ساده بودن جنبه ی آموزشی هم برای کودک دو ساله ام داشته باشه.می تونم اعتراف کنم که امسال بیشتر برای دل خودم خرید کردم به یاد خاطرات کودکی سری کتاب های الفی رو خریدم و عضو باشگاه طرفداران الفی شدم.در کمال تعجب این سری کتاب ها با اینکه برای گروه سنی دخترکم زود بود ولی مبینا علاقه ی شدیدی بهشون داره و هر روز دست کم باید سه تا از این مجموعه رو براش بخونم. برای دوستانی که درمورد کتاب هایی که برای دخترم میخونم سوال کرده بودن نام ...
29 ارديبهشت 1392